در حال بارگذاری ...

ظهور موج جدید نمایشنامه‌نویسان سیاسی
لیدیا آدِتانجی، جک تورن، بولا آگباجی، آلیا بانو، آدام بریس، لوسی کرک‌وود و...

به گفته‌ی دیوید ادگار، نمایشنامه‌نویس با سابقه، نسل جدیدی از نمایشنامه‌‌نویسان سیاسی به سنت غنی نمایشنامه‌نویسی بریتانیا پیوسته‌اند. اینک نمایشنامه‌نویسان جوان و مشتاق از انگیزه‌ی خود در کارشان می‌گویند.

مصاحبه‌کنندگان: ایموجین کارتر و هرمیون هابی

ترجمه: شیرین میرزانژاد

گاهی فکر می‌کنم که همه‌ی عمرم را در آن میزگردِ در بلک‌باکسِ بالای آن کافه نشسته‌ام و در این باره بحث کرده‌ام که «آیا تئاتر سیاسی انگلستان آینده‌ای دارد؟» صرفِ زمانی چنین دراز برای اندیشیدن در این مورد پاسخ به این پرسش را نیز همراه دارد. نزدیک به چهل سال از سال‌های پرشور اوایل دهه‌ی۱۹۷۰ که کارم را آغاز کردم می‌گذرد و با این حال نسل جدیدی از نمایشنامه‌نویسان سیاسی در آستانه‌ی ظهورند تا پیش‌بینی‌های شوم را نقض کنند!

چرا این فرم غالباً نامعمول این‌گونه مقاوم بوده است؟ این به هیچ وجه امری بدیهی و مسلم نبوده است. در سال‌های دهه‌ی ۱۹۵۰ جرج دواین می‌توانست موقعیت حرفه‌ای خود در تئاتر رویال کورت را به جای آثار نمایشی جان آزبرن، آرنولد وِسکر و جان آردن، وقف پوچ‌گرایی اروپایی کند. بدون لغو سانسور تئاتر، نسل نمایشنامه‌نویسانِ پس از سال ۱۹۶۸ به تلویزیون می‌رفتند. در سال‌های دهه‌ی ۱۹۷۰ پیتر هال و ترِوِر نان به هیچ وجه مجبور نبودند درهای تئاتر ملی و کمپانی رویال شکسپیر را به روی نمایشنامه‌نویسانی که فعالیت‌شان را وقف تخریب نهادهای بورژوازی کرده بودند، بگشایند. اگر مکس استافورد ـ کلارک به پیروی از پدرش وارد حوزه‌ی روانپزشکی شده بود، فعالیت حرفه‌ای هاوارد برنتون، کرول چرچیل، مارک ریونهیل و بسیاری دیگر را راه‌اندازی و یا تثبیت نمی‌کرد. این کارگردانان محیطی ایجاد کردند که تئاتر سیاسی می‌توانست در آن شکوفا شود. اما پرداختن به موضوعاتی که برای مخاطبانش مهم و جالب‌توجه بود نیز به این شکوفایی کمک کرد. بر همین پایه آزبرن، وسکر، آردن و ادوارد باند به موضوع دموکراتیزه کردن جامعه‌ی بریتانیای پس از جنگ پرداختند. نسل بعدی که در زمان شورش دانشجویان در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ شکل گرفت، فروپاشی سیاسی و اجتماعی بریتانیای پس از جنگ را تحلیل و بررسی کرد: از «شکوه» هاوارد برنتون (درباره‌ی بریگاد خشمگین) و «فراوان» دیوید هیر (درباره‌ی دیپلمات‌ها) تا «سرنوشت خودم» (درباره‌ی ظهور حزب جبهه ملی). در دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی برخی از مفسران که متقاعد شده بودند که نام نمایشنامه‌نویسان سیاسی الزاماً باید هاوارد یا دیوید باشد، از ظهور گروهی از نمایشنامه‌نویسان شاخص با نام‌هایی چون کرول، شارلوت (کیتلی) و کلیر (مک‌اینتایر) غافل ماندند. نمایشنامه‌نویسانی که مخاطبان جدید و فمینیست را مورد خطاب قرارمی‌دادند و این ایده را که تئاتر سیاسی باید پشت در ورودی بماند، به چالش می‌کشیدند. نسلی که آن را نمایشنامه‌نویسان بی‌پرده می‌نامند در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ پدیدار شد. تجزیه‌ی طبیعی تئاتر بی‌پرده و در نهایت تبدیل شدن آن به نمایش‌هایی درباره‌ی جوانانی که در آپارتمان‌های جنوب لندن تیراندازی می‌کردند، تمایل داشت که نشان دهد نمایش «لعنتی» سارا کین، درباره‌ی جنگ بوسنی و «راهِ گاگارین» گرگوری برک، درباره‌ی معترضان ضدسرمایه‌داری بوده است. موضوع بزرگ مارک ریونهیل مرثیه‌ای نیشدار برای بدیهیات از دست رفته‌ی سیاسی است. همان‌گونه که یکی از شخصیت‌ها در نمایش «چند پولاروید شفاف» او می‌گوید: «من کمونیسم و آپارتاید را می‌خواهم! من انگشت را بر ماشه‌ی سلاح هسته‌ای می‌خواهم! من طاعون همجنسگرایی را می‌خواهم! من می‌خواهم بدانم کجا هستم!»

تئاتر سیاسی بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ با حادثه‌ی یازده سپتامبر و جنگ عراق رقم خورد، خصوصاً به این خاطر که این حوادث به مردم یاد‌آوری می‌کرد که سیاست مهم است، چون می‌کُشد! واکنش‌های تئاتری شکل مستند به خود گرفت: از تئاتر مستند محض مانند بازسازی کلمه به کلمه‌ی بازجویی‌ها در تئاتر ترایسیکل، از طریق نمایش‌های مصاحبه‌محور مانند «گوانتانامو» اثر ویکتوریا بریتین و گیلیان اسلوو و «کتاب آشپزی عرب-اسرائیلی» اثر رابین سوانس، تا آثار دراماتیزه‌ شده‌ی آزادتر از حوادث واقعی مانند نمایش «پیش می‌آید دیگر» اثر دیوید هیر با موضوع اشغال عراق. این کار، هم به عنوان تئاتر و هم به عنوان ژورنالیسم دارای اهمیت است. اما در نهایت تئاترِ حقیقت‌محور به نوعی کناره‌گیری نویسنده به عنوان راوی (در مقابل گردآوری مدارک مستند و دعوت تماشاگران برای مشاهده و برداشت) به‌نظر می‌رسد. شاید تعجبی ندارد که تئاتری تا این حد مستند در روندی نزولی، به فرامتن گرویده است: کمتر درباره‌ی موضوعاتی است که به آن می‌پردازد و بیشتر کار گردآوری مستندات است. دنیس کلی نمایشنامه‌نویس در یک مورد به شکلی متقاعدکننده و کنایه‌آمیز مخاطبانش را فریب داد که نمایش داستانی‌اش درباره‌ی زنی متهم به قتل نوزادش، یک نمایش مستند واقعی است!

برخلاف آنچه که برخی از تحلیل‌گران با خوشحالی پیش‌بینی کرده بودند آنچه رواج یافته است پیروزی نهایی اجرای تئاتر غیرمتن‌محور و منحصر به مکانِ ساخته‌ی دست بازیگران نیست. پژوهش‌های اخیرِ شورای هنر نشان می‌دهد که سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ تئاترهای دریافت‌کننده‌ی سوبسید نویسندگان بسیاری را به خود دیده است (از کمتر از ۲۰٪ به بیش از ۴۰٪ در همه‌ی رپرتوارها). بخش بزرگی از اجراهای جدید از آثار نویسندگان جوان ـ اغلب آنان آسیایی ـ بریتانیایی یا آفریقایی ـ کارائیبی و بسیاری از آنها زن ـ است که در دنیاهایی خیالی یا نیمه‌خیالی اتفاق می‌افتد. در این دوره آنان برجسته‌ترین آثار سیاسی پنجاه سال اخیر را خلق کرده‌اند. برخی از این آثار بر اساس واقعیت اما با برداشتی آزاد شکل گرفته‌اند (اِنرون اثر لوسی پربل درباره‌ی انرون است، اما تئاتر مستند نیست). [ت.م: انرون یک شرکت انرژی آمریکایی بود که در سال ۲۰۰۱ به دنبال آشکار شدن تقلب در گزارش‌های مالی‌اش، اعلام ورشکستگی کرد. پرونده‌ی ورشکستگی این شرکت یکی از پیچیده‌ترین موارد ورشکستگی در تاریخ ایالات متحده و نیز بزرگ‌ترین مورد ورشکستگی در آمریکا، تا آن زمان به شمار می‌رفت.] بیشتر آن خیالی است که در همسایگی واقعیت قرار گرفته است. همانند اعضای کمپین انتخاباتی خیالی جک تورن «در دوم مه ۱۹۹۷» یا پولدارهای دانشگاه خیالی اما قابل شناسایی لارا وید در نمایش «لوکس». بسیاری از این دست نمایشنامه‌ها هستند که در کشورهای آفریقایی تا اندازه‌ی زیادی ملموس هستند، از جمله «دلال» اثر لیدیا آدِتانجی که شخصیت‌های خیالی را در کنار خط لوله‌ی نفت مورد مجادله، به‌طور مشخص در نیجریه قرار می‌دهد. سپس می‌رسیم به نمایشنامه‌های مسئله‌محور که  در آن نویسندگانی چون بولا آگباجی و لوسی کرک‌وود موقعیت‌هایی خیالی را خلق می‌کنند تا هزینه‌های انسانی کنترل مهاجرت و قاچاق کارگران جنسی را بررسی کنند. آدام بریس در «دودکش» و استیو تامسون در «تجارت خروشان» شرکت‌کنندگان خیالی را در جنگ واقعی عراق و بحران اقتصادی خلق می‌کنند، «پوزش رسمی» اثر الکسی کی کمپبل و «رویاهای خشونت» اثر استلا فیلی، تندرَوی نسل‌های گذشته را هدف گرفته و به چالش می‌کشد. بر پایه‌ی موج‌های پیشین، تئاتر سیاسیِ دوران پس از یازده سپتامبر آماده‌ی خیزشی دوباره شده است. در واقع، این تئاتر به دست نویسندگانی جوان با پیشینه‌هایی کاملاً متفاوت بازسازی و احیا می‌شود. نویسندگانی که تلقی‌شان از رویدادهای معاصر را با بازگشت به پیچیدگی و عمق که تنها از شخصیت‌های ساختگی برمی‌آید غنا می‌بخشند.

در ادامه به شش نفر از درخشان‌ترین ستارگان تئاتر سیاسی انگلستان می‌پردازیم:

بولا آگباجی، ۲۹ ساله

نمایشنامه‌های آگباجی به جرائم چاقوکشی، مواد مخدر و مسائل مهاجرت می‌پردازد، اما این لندنی جوان خود را «شخصی رویاپرداز و علاقه‌مند به پایان‌های خوش» توصیف می‌کند که عاشق شوهای تلویزیونی پرزرق‌وبرق تلویزیونی آمریکایی مانند Glee و Ugly Betty  است که قربانیان و محرومان را پشتیبانی می‌کند. در ۲۴ سالگی در پی رویای نمایشنامه‌نویس شدن، در گوگل دوره‌های نویسندگی را جستجو کرد و سر از برنامه‌ی نویسندگان جوان رویال کورت در آورد و اولین نمایشنامه‌اش را طی چهار هفته نوشت. نمایشنامه‌ی او به نام «از حد گذشته» که زاده‌ی سرخوردگی ناشی از کمبود شخصیت‌های پیچیده‌ و موثر سیاهپوست است، به مسئله‌ی نژاد و هویت با تمرکز بر دو جوان سیاهپوست ساکن مجتمع‌های مسکونی عمومی می‌پردازد. [ت.م: مجتمع‌های مسکونی عمومی در محله‌های بسیاری از شهرهای بزرگ با هدف فراهم کردن مسکن ارزان برای همه، توسط بخش دولتی یا خصوصی ساخته شده است. این مجتمع‌ها عموماً خانه‌هایی یکسان دارند و بنا به شرایط اقتصادی ـ اجتماعیِ حاکم بر آن، دارای فرهنگ مختص به خود است.] این نمایشنامه برنده‌ی جایزه‌ی الیویر شد و به خاطر خشونت و در عین حال خنده‌دار و امیدوارکننده بودنش مورد توجه و تحسین قرار گرفت...

ادامهی این مقاله را میتوانید در شمارهی 229 مجلهی نمایش بخوانید.




نظرات کاربران