در حال بارگذاری ...

جاودانگی اسطوره‌ها

ابوالقاسم اسماعیل پور مطلق

دکتر جلال ستاری، نویسنده، اسطوره‌شناس و تحلیل‌گر فرهیخته‌ی فرهنگ، ادب و هنر ایرانی، بی‌گمان جایگاهی سترگ و ارزشمند در ایران معاصر به‌دست‌آورده‌است و فرهنگ معاصر ایرانی وامدار آثار گرانسنگ اوست. آثارش چندان شمارمند و متعددند که دسته‌بندی‌کردن آنها کمی دشوار است. اما آنچه استاد ستاری را از دیگر اسطوره پژوهان معاصر ممتاز کرده، مجاهدت او در تحلیل اسطوره‌های زنده، بُن‌مایه‌های اساطیری در فرهنگ، هنر و ادبیات است. چه پیش از این کمتر کسی بدین امر پرداخته و ممارست داشته است.

اسطوره پژوهان پیشین عمدتا به اساطیر باستانی ایران پرداخته‌اند و دیدگاه ویژه‌ای در عرصه‌ی رویکردهای اسطوره‌شناختی نداشتند. به نظر او «اسطوره در زندگی همه‌ی ما هست، اسطوره نه فقط دوره‌ای از تاریخ ماست، که در فرهنگ ما نیز هست...ما غرق در اسطوره هستیم. چنان که می‌گویم در حال حاضر هم هستیم. مگر آیین شهادتی که این همه به آن توجه دارند و آیین انتظار، از اسطوره‌های زنده‌ی ما نیستند؟»

از این رو، دیدگاه خاص جلال ستاری این است که اسطوره را باید به عنوان پدیده‌ای زنده دید و به تحلیل آن پرداخت. جمله‌ی معروف او این است: «اسطوره در بطن زندگی ما هست». اسطوره نه تنها در باورهای انسان، بلکه در ادبیات و هنر بویژه در خود زندگی ساری است و جریان دارد. حتی باید دید که امروز در آغاز هزاره‌ی سوم، اسطوره هنوز به حیاتش ادامه می‌دهد. همه‌ی انسان‌ها نیاز به اسطوره و اسطوره‌پردازی دارند و خاصه هنرمندان و ادیبان نیازی مبرم به اسطوره‌شناسی و اساطیر ایرانی و اسطوره‌سازی‌های جدید دارند.

از سوی دیگر، او معتقد است اسطوره ساختاری دارد که جلو اندیشیدن را می‌گیرد. به عبارتی، اسطوره خطرناک هم هست چون جای تفکر و اندیشیدن را می‌گیرد و انسان عادت می‌کند که به باورهای اساطیری تن دهد و در واقع، در طول روزگاران متمادی، اسطوره به جای انسان اندیشیده است و آدمی غرق در اساطیر شده است، چون اسطوره‌ها جذابیت بسیار دارند. او شیفتگی به اسطوره را مطرح می‌کند، چه انسان به واسطه‌ی اساطیر ـ هرچند جذاب و زیبا هستند ـ راه اندیشه‌اش سد شده است. انسان کم‌کم جذب زیبایی اساطیر می‌شود. کم‌کم آدم را در خود حل می‌کند.

از میان تعاریف گوناگون رویکردهای اسطوره‌شناختی، جلال ستاری تعریف میرچا الیاده را ارجح دانسته است و گفته است «به اعتقاد وی اسطوره‌ی زنده در جوامع سنتی، داستانی قدسی و مینوی است. کارهای نمایان خدایان و موجودات فوق طبیعی یا نیاکان فرهنگ آفرین در ازل، در زمان پیدایش جهان و جانوران و گیاهان و نوع بشر و نهادها و آداب و رسوم و علل خلق آنها و کلا شرح آفرینش کون و کائنات است. به بیان دیگر، اسطوره روشنگر معنای زندگی است و به همین جهت «داستانی راست» است، در مقابل قصه و حکایت که «داستان‌های دروغ‌اند»».

بدین‌گونه، اسطوره دیگر تاریخ نیست، بلکه زمان و مکانی ادواری و اساطیری را دربر دارد، یا درواقع، زمانِ بی‌زمانی را شرح می‌دهد که بازگشت‌پذیر و ازلی و ابدی است. با آنکه اسطوره، تاریخ را درنظر نمی‌گیرد، اما در دنیای امروز که دنیایی تاریخ‌مند است، اسطوره هنوز فعالیت دارد و همین کارکرد اسطوره است که اساطیر را جاودانه می‌سازد. شاید اسطوره‌ها در طول تاریخ تغییرکنند و دگرگون شوند، ولی هرگز نمی‌میرند و در قالبی دیگر یا در قالب آیین‌ها به حیاتشان ادامه می‌دهند.

پس اسطوره در فرهنگ‌های سنتی و دین‌ورز که قداست عالم را باور دارند، مسلما هنوز زنده است و جانی دارد. ممکن است هرگز نمیرد، بلکه هر چندگاه با جامه‌ای نو رخ می‌نماید.  از این رو، کتاب اسطوره در جهان امروز به کارکرد گوناگون اسطوره در جهان معاصر می‌پردازد، ابتدا ایستادگی و پایداری اسطوره در جهان امروز مطرح می‌شود، اسطوره‌های نوین غرب، ویژگی اسطوره‌ی بورژوازی و آنگاه اسطوره‌ی عصر زرین مورد بحث قرار می‌گیرد.

اسطوره هرچند از لحاظی ضد تاریخ است، اما «با تاریخ پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی دارد تا آنجا که به مبالغه گفته‌اند هیچ خط و مرزی نمی‌تواند دنیای تاریخ را به کلی از دنیای اسطوره ـ دنیای شعر ـ جدا کند. بی‌گمان تاریخ پژوه و اسطوره‌شناس می‌توانند اسطوره را از تاریخ بازشناسند. اما تردیدی نیست که وقایع شگرف و شخصیت‌های دوران ساز در ذهن خیال پرداز مردم که غالبا گذشته را طلسم زمان حال می‌کنند، صورت اساطیری یا افسانه آمیز می‌یابد».

جلال ستاری در ترجمه‌ی آثار مهم اسطوره‌شناسی سهمی بزرگ دارد و تعداد و شمارگان این دسته از آثار بسیار زیادند و هر یک درخور بررسی و تحلیلی جداگانه‌اند. از میان ترجمه‌ها، می‌توان به چشم اندازهای اسطوره اثر میرچا الیاده ، دانش اساطیر، اسطوره و رمز در اندیشه‌ی میرچا الیاده، اسطوره و حماسه در اندیشه‌ی ژرژ دومزیل، شعله‌ی شمع و روانکاوی آتش اثر گاستون باشلار، اسطوره‌های عشق اثر دنی دوروژمون و آثار مهم دیگر اشاره کرد.

چشم‌اندازهای اسطوره در زمره‌ی یکی از مهم‌ترین آثار میرچا الیاده و یکی از تاثیرگذارترین آثار اسطوره‌شناختی در قرن بیستم است که ترجمه‌ی پارسی آن در آغاز دهه‌ی 60 شمسی در محافل ادبی و روشنفکری ایران تاثیری شایان گذاشت. این اثر درخشان در نُه فصل، مباحثی چون ساختار اسطوره، اساطیر ریشه و بُن، اساطیر نوزایی، اسطوره‌ی آفرینش و پایان جهان، اسطوره‌های یاد و فراموشی را به خوبی تحلیل کرده که هر یک به فراخور موضوع، شارح رویکرد پدیدارشناختی اسطوره است که دیدگاه ویژه‌ی الیاده است و مترجم توانا و فرهیخته را نیز تحت تاثیر قرار داده است.

دانش اساطیر اثر روژ باستید ، در تعریف جامع اسطوره و اسطوره‌شناسی اثری ممتاز است و جایگاه ویژه‌ای دارد. به ویژه که دیدگاه روانکاوی و روان‌شناسی اسطوره را نیز بررسیده و از روان‌شناسی جمعی نقبی‌زده به پدیدارشناسی و ژرف ساخت و روساخت اساطیر و پیوند آنها با دانش مردم‌شناسی را مدنظر قرارداده‌است. یاستید دیدگاه‌های اسطوره شناختی از اِوِهمریسم، کروزِر و رویکرد تمثیلی ـ نمادین او، اسطوره‌شناسی تطبیقی ماکس مولر، جامعه‌شناسی اسطوره دورکیم، تکامل گرایی و. ونت، رویکردهای اسطوره شناختی جیمز فریزر، دومزیل، فروید، یونگ و باشلار را بررسی و تحلیل کرده است.

اسطوره و رمز در اندیشه‌ی میرچا الیاده اثر دیگر استاد ستاری در شناخت و تحلیل آثار و اندیشه‌ی الیاده است که در مجموعه‌ی 12 جلدی جهان اسطوره‌شناسی (جلد ششم) به چاپ رسیده است. در این اثر، نخست آثار الیاده شرح و تفسیر شده است. نظر ژیلبر دوران درباره‌ی الیاده و نگاه ژرف او به انسان‌شناسی برجسته است. در بخش دیگر، نوشته‌هایی از الیاده آمده با عناوین جالبی چون «یونگ یا پاسخ به ایوب»، یادداشت‌های یونگ، معماری قدسی و رمزپردازی، اسطوره‌ی کیمیاگری و فولکلور به مثابه وسیله‌ی شناخت. ستاری در مقدمه‌ی عالمانه اش بر این کتاب، آثار دین‌شناختی و اسطوره‌شناختی میرچا الیاده را شرح‌کرده و آنگاه به رمان‌نویسی او اشاره‌کرده‌است. آثار داستانی موفق الیاده به نام شب‌های بنگال و جوانی بدون جوانی حتی به فیلم درآمدند و بسیار با اقبال روبه‌رو شدند. ستاری درباره‌ی روش علمی الیاده نوشته است: «روش علمی‌ای که الیاده و همچنین هنری کُربن، پل ریکور و همتایانشان به کار می‌برند، هرمنوتیک (علم تاویل) تاریخی ـ دینی است. توضیح اینکه به زعم آنان در آغاز، بشر به کشف و شهودی رسیده که گرچه در لحظه‌ای تاریخی به وقوع پیوسته و بنابراین کاملا محدود است، اما همواره فراتاریخی و عالمگیر است و به تفسیرهای شخصی گوناگون تن درمی‌دهد».

اسطوره و حماسه در اندیشه‌ی ژرژ دومزیل، کار دیگر استاد در شناخت یکی دیگر از اسطوره‌شناسان پُرآوازه‌ی فرانسوی است. در این اثر، نوشته‌های بزرگانی چون فرانسوا اوالد، لوی استروس، دوشن گیمن و دیگران درباره‌ی رویکرد اسطوره‌شناسی دومزیل معرفی و ترجمه شده است که هر یک جستاری مستقل در شناخت این رویکرد مهم است. دومزیل بلندمرتبه‌ترین متخصص در اسطوره‌های هندواروپایی و هندوایرانی است. او بنیانگذار رویکرد نوین اسطوره‌شناسیِ تطبیقی است که در قرن نوزدهم با ماکس مولر آغاز شده بود و دومزیل در قرن بیستم در تحول آن دیدگاه کوشید. سه جلد اسطوره و حماسه، رمان‌های سکاییان و اقوام پیرامونی‌شان، و حماسه‌ی‌هادینگوس از آثار معروف دومزیل در این کتاب معرفی شده‌اند. دومزیل در این آثار، اساطیر هندوایرانی را با اساطیر رومی می‌سنجد و به  نتایج عالمانه‌ای می‌رسد و می‌گوید، «شما نزد هندوایرانیان و رومیان باستان و اسکاندیناویایی‌ها، ساختار خداشناسی واحدی را آفتابی می‌کنید که فقط نام‌های خدایان در آن ساختار تغییر می‌کند: میترا ـ وارونا، ایندرا و اشوین‌ها نزد هندوایرانیان، خدایان سه گانه‌ی ژوپیتر، مارس و کیرینوس نزد رومیان باستان (پیش از بنای شهر) و سه ایزد اودین، تور و فریر نزد اسکاندیناویان».

یکی از چهره‌های مهم فلسفه و نقد ادبی جهان که جلال ستاری به معرفی آثار او همت گماشت، گاستون باشلار است که شیوه‌ی نوینی در تفکر و نقد ادبی پدید آورد. شعله‌ی شمع و روانکاوی آتش دو اثر از آثار شگرف اوست که در سال‌های 1364 و 1377 شمسی به فارسی منتشر شدند. باشلار بیشتر اندیشمندی یونگی است تا فرویدی و به روش درمانی «خواب و بیداری» معتقد است. به اعتقاد باشلار، «عناصر معدودی به خیال‌پردازی‌های آدمی بال و پر می‌دهند. باشلار بر مبنای این اعتقاد، به جست‌وجوی مضامین ادبیات و بازنمودن پیوند استوار آنها با ناخودآگاهی جمعی پرداخت. به موجب تحقیقات او که بسیار گسترده و پُردامنه است، آثار اصیل و بدیع ادبی، تنها از تخیلی که تاروپودش از یک یا چند عقده‌ی روانی مربوط به عناصر اربعه، فراهم آمده و از دولتِ آن عقده‌ها، در عین کثرت، انسجام و وحدت یافته است، می‌تراود. این چهار عنصر اصلی آب و آتش و خاک و هوا، در ضمیر نهفته‌ی بشر انعکاس بسیار عمیق و دور و درازی دارند و باشلار به بررسی خیال‌پردازی‌های نویسندگان درباره‌ی آنها می‌پردازد».

باشلار معتقد است که راه معرفت و شناخت علمی از لحاظ روانکاوی از سه مرحله می‌گذرد: 1. تصویر 2. تصویر هندسی در ذهن 3. مرحله‌ی ذهنی. اما موانعی از قدیم بر سر این شناخت علمی بوده‌اند که عبارتند از اصل اعتقاد به جوهرگرایی (ارزش‌گذاری) و جان بینی یعنی قایل شدن خصوصیات جاندار برای اشیاء و کائنات. همه‌ی این موانع عملا در کیمیاگری و علوم طبی قدیم نمودار شده‌اند. بدین‌گونه، باشلار نتیجه می‌گیرد که تخیل، برای خلق شعر و ادب، نخست باید عنصر و ماده‌ی دلخواه و برگزیده‌ی خود را بیابد و تصویر شاعرانه چون گیاهی است که برای بالیدن و روییدن به خاک و هوا و گرما نیاز دارد.  از سویی، شناخت شاعرانه‌ی جهان مقدم بر شناخت عقلانی جهان است. جهان نخست زیباست و سپس حقیقی. جهان هستی در سه مرحله پدید آمده است: نخست در مرحله‌ی خیال پردازی یا به شگفت آمدن و اعجاب. به شگفت آمدن یا اعجاب خیال پردازی است که تنها یک آن می‌یابد...

 

ادامه‌ی این مطلب را می‌توانید در شماره‌ی 232 مجله‌ی نمایش بخوانید.




نظرات کاربران