در حال بارگذاری ...

کارکرد اسطوره در ادبیات و هنر

فروغ اولاد

پژوهشگر ادبی

در این جُستار، به نظرگاه خاص اسطوره‌شناس بزرگ معاصر، دکتر جلال ستاری، درباره‌ی ویژگی‌ها و کارکرد اسطوره در ادبیات و هنر می‌پردازیم. آثار استاد در این زمینه گسترده و متعدد است: از پژوهش درباره‌ی گیل‌گمش و پژوهش‌هایی درباره‌ی هزار و یک شب و سندباد بحری گرفته تا پژوهشی در قصه‌ی اصحاب کهف، شیخ صنعان و اسطوره‌های عشق در عشق‌نامه‌های فارسی و جایگاه اسطوره در نماد و نمایش و آیین و اسطوره در تئاتر.

رویکرد جلال ستاری به اسطوره، بر تجلی اسطوره در آثار ادبی و هنری و به ویژه در بازتاب اسطوره در فرهنگ و سنت‌های زنده‌ی جوامع تاکید دارد. از این رو، به بازتاب اسطوره در نخستین حماسه‌ی بشری، گیل‌گمش، توجهی خاص داشته و دو اثر در این موضوع منتشر کرده است: پژوهشی در اسطوره‌ی گیل‌گمش و افسانه‌ی اسکندر، و ترجمه‌ی پژوهش در ناگزیری مرگ گیل‌گمش که هر دو در 1380 به چاپ رسیده‌اند. گیل‌گمش در جست‌وجوی جاودانگی است و ماجرای او قهرمانی‌های یک شهریار ـ پهلوان اساطیری سومری است که سراسر عمرش به مرگ و جاودانگی اندیشیده و همه‌ی کوشش او صرف رسیدن به مایه‌ی زندگی بوده که به راز آن پی برده ولی در اثر غفلتی آن را از کف داده است و ماری توانسته آن گل اسرارآمیز را برُباید و جاودانه شود.

انگیزه‌ی سفر قهرمانی برای رسیدن به اکسیر جاودانگی، مرگ دوستش انکیدو است که چنان در جان و روحش اثر می‌گذارد که همه‌ی آزارها و نابکاری‌اش را کنار می‌گذارد و با انکیدو به سفر قهرمانی می‌رود. سفر او به سفر شگفت‌آور اولیس و سندباد بحری مانند است. گیل‌گمش درمی یابد که « پایان زندگانی آدمیزاد همه رنج است و زبونی و ناتوانی و مرگ و نیستی و تنها با بی‌مرگی می‌توان بر مرگ چیره شد؛ پادزهر مرگ، بی‌مرگی است، نه نام جاودان و یاد میرا که مردگی در زندگی است. پس باید کمر همت بست و به جست‌وجوی اکسیر حیات برخاست».

به راستی هر انسانی آن هنگام که به طلوع و غروب خورشید می‌نگرد، به بامداد و شامگاه زندگی می‌رسد و در اندیشه‌ی مرگ و زندگی است و ناخودآگاه به نامیرایی و جاودانگی می‌اندیشد. بدین گونه، «گیل‌گمش از دیدگاهی دیگر نیز قهرمانی خورشیدی است که آرزومند تشبّه به قهرمانی خورشیدی است. بدین معنی که در طلب آب حیات، پی سپر خورشید است» .

به هر رو، گیل‌گمش چاره‌ناپذیر است و همین چاره‌ناپذیریِ مرگ، بُن‌مایه و مضمون اصلی حماسه‌ی گیل‌گمش است که به اثری جاودان بدل شده است. هرچند گیل‌گمش نامیرا نشد، اما اسطوره‌اش و شخصیت او جاودانه شد. به همین سبب، هنوز این اسطوره زنده است، چون اسطوره‌ی زنده‌ی خود ماست و نخستین تجلی اسطوره در ادبیات جهان.

از آثار ماندگار جلال ستاری افسون شهرزاد، پژوهشی در افسانه‌های هزار و یکشب یا هزار افسان و تحلیل روانکاوانه و اسطوره‌پردازانه‌ی این اثر شگرف مشرق زمین است. در وهله‌ی نخست، افسون شهرزاد پس از درآمدی تحلیلی، درباره‌ی صورت مثالی (کهن نمونه‌ای) شخصیت شهرزاد قصه‌گو، رازهای موفقیت او برای رهایی از مرگ و شیفته‌کردن پادشاه و واقعیات روانی ماجراهای چندگانه‌ی هزار و یکشب و بازی‌های سرنوشت‌ساز رویدادهای تودرتوست. هزار و یکشب «آیینه‌ی تمام‌نمایی است از زندگانی و اندیشه‌ی مردمان رنگارنگ جامعه‌ای دربرگیرنده‌ی اقوام و ملت‌های گوناگون ـ در سراسر قرون وسطی ـ بنابراین، آمیزه‌ای است از افکار بلند و ارزشمند و نیز کارهای ننگین و شرم‌آور. هم نمایشگر شادخواری و لذت‌جویی و عشرت‌طلبی و کامرانی صاحبان زور و زر است هم نقش پرداز تلاش و معاش مردم رنج دیده و ستم کشیده‌ای که سقف خانه‌شان آسمان بود.

مهم‌ترین نقش را در میان نقش‌های هزار و یکشب، شهرزاد برعهده دارد که نقش زنی است هشیار، سخنور و داستان‌گو که با جادوی کلام خود و نیز به کمک تدبیر، اندیشه و خرد خود، پادشاهی خودکامه و خودسر را شیفته‌ی خود می‌کند تا از جانش بگذرد، یعنی کسی را که نمودگار کامل «غرایز بهیمی» است، به نشانه‌ای تبدیل می‌کند که از فرهنگ و عشق بهره‌مند می‌شود. این است راز چیرگی و پیروزی شهرزاد بر شهریار ستمگر. به راستی افسون شهرزاد همان چیرگی هنر و تدبیر زن بر خودکامگی مردان را به نمایش می‌گذارد و استاد ستاری همه‌ی جوانب فرهنگی، اجتماعی و روانکاوانه‌ی این شخصیت را چه نیک تحلیل‌کرده‌است. او می‌گوید که «قصه‌ی شهرزاد، نمایش چیرگی عشق و ایمان بر نفرت و تقدیر کور و هیچ و پوچ پنداشتن جهان و نیست انگاری است و داستان پویایی عشق و سبب‌سازی ایمان و ایستایی و ستَروَنی بی‌خبری از عشق و بی‌ایمانی و نیز روشنگر غلبه‌ی هماهنگی و تعاون وجود بر نفاق و شقاق و ناموزونی.  به سخن دیگر، هدف شهرزاد آشتی دادن انسان با خود و برقراری تعادل و موازنه بین دو قطب است. ستاری در پی تحلیل شخصیت شهرزاد و رویدادهای هزار افسان به این برآیند می‌رسد که اساس کتاب هزار و یکشب بر «مکر زنان و کین‌خواهی» مردان نهاده شده، اما مهم  این است که در پایان، شهرزاد قصه‌گو این دو عنصر را در جوهر عشق با یکدیگر آشتی می‌دهد.

راز موفقیت شهرزاد قصه‌گو آن است که «او دختری دانا و پیش بین و از احوال شعرا و ادبا و ملوک پیش آگاه، با رویی چون صبح و زلفی چون شام و هوشیار و اندیشه‌مند، اما اندیشه مندی نازک خیال و صاحبدل که نیک می‌داند سحر کلام چنان کارگر می‌افتد که حتی محکوم به مرگی، آن گونه که در داستان‌ها آمده، جان خویش را در دم مرگ، با نقل حکایتی شگفت‌انگیز می‌توان خرید».  هرچند آغاز هزار و یکشب درباره‌ی مکاری و دروغزنی زنان است و ستم و خودکامگی مردان، اما کوشش شهرزاد هنرمند این است که این فکر نادرست ضد زن را از ذهن پادشاه محو کند و مهر او را نسبت به او و به زنان دیگر برانگیزد تا هم خود او و هم همه‌ی زنان نجات یابند. از این رو، «آغاز کتاب، نوسانی است میان بیم و امید و مرگ و زندگی و مهر و کین، اما فرجام آن داد و ستد و گفت و شنیدی است میان زندگی و عشق و شهرزاد این ضربآهنگ اخیر را جایگزین قانون همه یا هیچ سرآغاز کتاب می‌کند» .

ستاری در پژوهشی دیگر، دو داستان از هزار و یکشب را برگزیده و آنها را تحلیل کرده‌است. نخست حکایت ملک عمر نعمان که حماسه‌ای پهلوانی است و در آن، پیکار میان سپاهیان مسلمان و صلیبیون فرنگی با ماجراهای عاشقانه و حیله گری‌های عجوزی پُر مکر و فن درآمیخته است. قصه‌ی ملک نعمان و فرزندانش با سرگذشت دردناک اُدیپ شهریار و بازماندگان او همانندی دارد. بازی تقدیر و تقدیرباوری در این قصه‌ی پهلوانی نمایان است. انسان اسیر سرنوشت ازلی خویش است و از تقدیر و از چنگال قضا و قدر نتوان گریخت. استاد در اینکه چرا حکایت ملک نعمان با اسطوره‌ی اُدیپ قابل مقایسه است می‌گوید: «فقط بدین جهت که اُدیپ به جست‌وجوی گناهکاری که گناهی به فرمان تقدیر کرده است و شهری نفرین شده را دچار مصیبت ساخته است، برمی‌خیزد و سرانجام...کفاره‌ی آن گناه ناخواسته را با کورکردن خود می‌دهد و شرکان (فرزند نعمان) برعکس، گناهی را که به امر تقدیر نکرده است، بلکه خود با آزادی و اختیار مرتکب شده است، از همه پنهان می‌دارد و آن قدر جوانمردی و غیرت ندارد که استغفار و اظهار ندامت کند... این دو گونه سلوک، نمودار تفاوت میان دو بینشی است که یکی الهام‌بخش اسطوره و تراژدی می‌شود و از دیگری، حکایتی پهلوانی و حماسی می‌تراود»...

 

ادامه‌ی این مطلب را می‌توانید در شماره‌ی 232 مجله‌ی نمایش بخوانید.




نظرات کاربران