در حال بارگذاری ...
گفت‌وگو با حسین مسافرآستانه

تاوان عاشقی...

حسین مسافرآستانه هنرمند خوشرویی است که همانند خیلی از هم صنف‌های خود فعالیت‌هایش را در تئاتر از دوران درس و مدرسه آغاز کرده است. آن روزهایی که به گفته خودش کوچک‌ترین آشنایی با تئاتر نداشت... اما بازی کرد و بازی در همان نمایش باعث شد تا یکی از مخاطبان پر و پا قرص تئاتر شود... او علاوه بر هنرمند بودن مدیر مسئول هم هست و می‌گوید: «هرگز برای خوشایند یک عده کاری انجام نمی‌دهم و مصالح فرهنگی را فدای مصلحت سیاسی نمی‌کنم، در چنین شرایطی حاضرم کاری انجام ندهم». او با خنده اما کاملا جدی می‌گوید: «نمی‌خواهم هوای میز من را داشته باشید خودم هوای میز خودم را ندارم».

چطور با تئاتر آشنا شدید و فعالیت‌های خود را در این زمینه آغاز کردید؟

من هم مثل بسیاری از هنرمندان تئاتر کشور از دوره دانش‌آموزی با تئاتر آشنا شدم. همان زمان بود که یک حس دوست داشتن نسبت به تئاتر در من ایجاد شد و باعث شد تا از سر ذوق در نمایش‌های دانش‌آموزی که در مدرسه به روی صحنه می‌رفت، شرکت کنم.

یعنی از همان روزها بود که به صورت جدی تئاتر کار می‌کردید و روی صحنه می‌رفتید؟

در واقع بعد از یکی دو سال که از اولین فعالیت من در تئاتر گذشت، کارهایم جدی‌تر شد. وقتی سوم راهنمایی بودم یک روز یکی از معلم‌ها از من خواست تا در یک نمایشی که قرار بود توسط مدرسه آماده و اجرا شود و خود این معلم هم آن را کارگردانی می‌کرد، نقشی را بازی کنم.

تا آن زمان آشنایی‌ای با این مقوله داشتید؟

نه، من واقعا هیچ چیزی در این رابطه نمی‌دانستم و فکر می‌کردم یعنی چه بازی کنم؟ یعنی باید چه کار کنم؟ حتی آشنایی ابتدایی هم نسبت به تئاتر نداشتم و یک بار هم تئاتر ندیده بودم، ولی معلم از من خواست این کار را انجام بدهم و آن هم شاید به این دلیل بود که می‌دانست من با شعر و دکلمه آشنا هستم و فعالیت‌هایی در این زمینه از من دیده بود و به این نتیجه رسیده بود که شاید بتوانم در زمینه تئاتر هم به خوبی کار کنم. به هر حال این ماجرا آغاز آشنایی من با تئاتر بود و باعث شد بعد از آن بلافاصله یکی از تماشاگران پر و پا قرص تئاتر شوم.

تئاترهایی که بچه‌ها در این دوره کار می‌کردند چه ویژگی‌هایی داشت که چنین تاثیری بر دانش‌آموزان می‌گذاشت تا جایی که اغلب آنها امروز از تئاتری‌های خوب کشور هستند؟

تئاتر مدارس بچه‌های دانش‌آموز را با تئاتر آشنا می‌کند و از آنجا است که یک عده از آنها تصمیم می‌گیرند یک تئاتری حرفه‌ای شوند و برای این منظور تلاش می‌کنند و در کنار فعالیت‌های دیگری که انجام می‌دهند می‌توانند یک تئاتری خوب باشند. آشنایی آن‌ها با تئاتر نقش مهمی در زندگی و تفکر آنها ایفا می‌کند. آنها از کودکی با تئاتر آشنا می‌شوند و در نهایت یکی از مخاطبان خوب تئاتر در آینده می‌شوند. حالا متاسفانه یا خوشبختانه تئاتر هدف اصلی من در زندگی شد. جالب است بدانید من تا آن زمان در زمینه ورزش هم فعالیت‌هایی می‌کردم مثلا فوتبال بازی می‌کردم و در مسابقات کشتی شرکت می‌کردم. ولی یک دفعه بعد از سال دوم یا سوم دبیرستان بود که کلا فعالیت‌های من معطوف به تئاتر شد و انقدر تئاتر برای من جدی شد که بسیاری از کلاس‌ها را غیبت می‌کردم تا تئاتر کار کنم. همین مسئله باعث شد تا بسیاری از معلم‌ها از من شاکی شوند ولی اهمیتی نمی‌دادم و همچنان تئاتر کار می‌کردم. زیرا ناخوداگاه یک عشقی نسبت به تئاتر در من ایجاد شد تا جایی که حاضر بودم هرچیز دیگری را کنار بگذارم برای اینکه تئاتر کار کنم و تئاتر را به هر چیز دیگری ترجیح می‌دادم. البته همیشه درس‌های من خوب بود و جزء سه نفر اول کلاس بودم. به جز یکبار در سال سوم دبیرستان که آن هم تحت تاثیر یک مسئله عاطفی قرار گرفتم و در دو درس هندسه و زیست شناسی تجدید آوردم، در سایر موارد عموما در همه دروس نمرات بالایی می‌گرفتم.

همین مسئله باعث شد برای گذراندن تحصیلات تکمیلی خود هم تئاتر را انتخاب کنید؟

دیپلم گرفتن من با جریان انقلاب مصادف شد. جو و حال و هوای آن روزها باعث شد من به این مسئله فکر کنم و احساسی در من ایجاد شود که آیا من تا پیش از این کار اشتباهی می‌کردم و...؟ به هر حال آن زمان تازه از دبیرستان فارغ‌التحصیل شده بودم و به واسطه فعالیت‌های اجتماعی که داشتم با شرایط زندگی مردم بیشتر آشنا می‌شدم و از طرفی خودمان هم زندگی سختی داشتیم. در واقع همه این‌ها در کنار هم باعث شد به این نتیجه برسم که باید کار جدی‌تری در زندگی انجام بدهم. آن سال در کنکور سراسری شرکت کردم اما قبول نشدم. سال بعد از آن هم متاسفانه دانشگاه‌ها به خاطر انقلاب فرهنگی تعطیل شد. طی این سال‌ها در کنار یک سری فعالیت‌های اجتماعی و شخصی، با گروه تئاتر جنگل به مدیریت امیر فخر موسوی هم تئاتر کار می‌کردم. این گروه پس از چند اجرای موفق کارش به تعطیلی کشید و پس از گذشت چند سال دوباره با نام گروه تئاتر فجر کارش را از سر گرفت. در سال‌های تعطیلی گروه تئاتر جنگل (سال 60) وارد آموزش پرورش شدم و به عنوان مربی امور تربیتی همکاری خودم با آموزش و پرورش را آغاز کردم. در آن دوران بود که دوباره عشق فروخورده و سرخورده من درمورد تئاتر خودش را بروز داد و من در برخورد با دانش‌آموزان و تجدید خاطرات خودم، با آنها فعالیت‌های اردویی و هنری را از نو آغاز کردم و دوباره بعد از انقلاب تئاتر کار کردم. در این سال‌ها همکاری من با استادم امیرفخر موسوی بیشتر شد. ایشان که سال‌های سال جزء تئاتری‌های خیلی خوب و خلاق بودند بعد از مدت‌ها دوری، همزمان با پیروزی انقلاب به شهر خودمان برگشتند و تئاتر کار می‌کردیم. حتی می‌توانم بگویم ما با تشکیل گروه تئاتر جنگل جزء اولین شهرهای ایران بودیم که بعد از انقلاب تئاتر را از سر گرفتیم.

چه امکاناتی در اختیار داشتید؟

.....

ادامه ی این گفت و گو را می توانید در شماره 228 مجله نمایش بخوانید.




نظرات کاربران