در حال بارگذاری ...
گفت‌وگو با آناهیتا غنی‌زاده

باید به مخاطب احترام گذاشت

آناهیتاغنی‌زاده، مدرس، کارگردان و پژوهشگر خوش ذوق تئاتر است. او سال‌ها تلاش کرده تا با پژوهش‌های متعددی که در زمینه تئاتر خلاق برای کودکان و نوجوانان انجام می‌دهد در این راه گامی به سوی رشد و پیشرفت بردارد. وی درکارنامه کاری خود آثاری همچون «لاکی عجق وجق»، «اسب و سیب و بهار»، «سه تابلو مریم»، «زیبای بی‌اعتنا» و... را ثبت کرده است. همچنین او مدیر مسئول آکادمی هنری راما است.

فعالیت‌های خود را در تئاتر از چه زمانی و چگونه آغاز کردید؟

در واقع از وقتی وارد هنرستان هنرهای زیبا شدم فعالیت‌های من در عرصه هنر خصوصا تئاتر جدی‌تر شد. البته من هم مثل خیلی از دوستان دیگرم در این عرصه از کودکی با هنر آشنا شده بودم زیرا خوشبختانه پدر و مادرم هر دو افراد تحصیلکرده، فرهنگی و اهل هنر بودند. به همین خاطر من و خواهرم نیز از دوران کودکی با هنر آشنا شده بودیم و گاهی نمایشنامه رادیویی ضبط می‌کردیم و همیشه هم مورد تشویق قرار می‌گرفتیم. خاطرم هست حدود 12 سال داشتم که طراحی مدل‌های عروسک کاغذی انجام می‌دادم. برای آن‌ها لباس طراحی می‌کردم. هنوز هم آن‌ها را دارم. وقتی پدرم از سفر انگلیس برگشت برای من عروسک‌های مقوایی آورد که درست مانند همان چیزهایی بود که من آن‌ها را طراحی کرده بودم. ورود من به هنرستان هنرهای زیبا باعث شد به اطلاعات من در زمینه هنر شکل رسمی‌تری داده شود.

در هنرستان هم تئاتر می‌خواندید؟

نه، من در آن دوران نقاشی و مجسمه‌سازی می‌خواندم.

بلافاصله بعد از پایان هنرستان و دریافت دیپلم وارد دانشگاه شدید؟

متاسفانه بعد از اینکه تحصیلات من در هنرستان به پایان رسید یعنی سال 60، ماجرای انقلاب فرهنگی پیش آمد. دانشگاه‌ها تعطیل شد و من نتوانستم وارد دانشگاه شوم. اما دو سال بعد یعنی سال 62 وارد فرهنگسرای نیاوران شدم و گرافیک خواندم که می‌توانم بگویم بهترین دوران تحصیلات آکادمیک من آنجا و در آن زمان گذشت. به خاطر اینکه دوره‌های فوق‌العاده‌ای بود، اساتید خیلی خوبی در آنجا تدریس می‌کردند. بعد از آن هم دوره‌های انیمیشن تلویزیون را گذراندم و حدود 4 سال افتخار این را داشتم که با آقای اسفندیار احمدیه کار کنم. البته به واسطه ایشان کارهای اول ابتدایی گاز را هم با استاد نصرت کریمی انجام دادم و به عنوان دستیار در کنار ایشان بودم. یک مجموعه تجربه‌هایی به این شکل داشتم تا اینکه در امتحانات جهاد دانشگاهی شرکت کردم بدون اینکه اصلا به این مسئله فکر کنم که ممکن است قبول شوم یا نه.

چرا با توجه به سابقه و تحصیلاتی که در این زمینه داشتید انقدر ناامید بودید؟

هم از نظر سن احساس می‌کردم دیگر از وقت ادامه تحصیل در آن مقطع گذشته است، هم از نظر موقعیت زندگی دو فرزند داشتم و در تلویزیون هم کار می‌کردم. اما وقتی در امتحانات جهاد دانشگاهی شرکت کردم، تئاتر قبول شدم و این برای من باور کردنی نبود. همانطور که گفتم به لحاظ سنی فکر نمی‌کردم در آن جمع جایی داشته باشم. روزی که برای شرکت در امتحان این دوره وارد دانشکده شریف شدم هرچه چشم می‌دوختم می‌دیدم سایرین 18 یا 19 ساله هستند و من بزرگ‌ترین فرد در آن جمع بودم که آن زمان حدود 29سال داشتم و با خودم فکر می‌کردم من اینجا در بین این‌ها که همه از من کوچک‌تر هستند چه کار می‌کنم؟ ولی خوشبختانه توانستم امتحان جهاد را با موفقیت پشت سر بگذارم و قبول شوم.

با توجه به اینکه تحصیلات شما در مقطع دیپلم نقاشی و مجسمه‌سازی و فوق دیپلم گرافیک بود چطور شد تئاتر را برای تحصیلات دانشگاهی انتخاب کردید؟

من تئاتر را خیلی دوست داشتم. از طرفی از همان دوران نوجوانی خیلی اهل خواندن، مطالعه و تحقیق بودم و نمایشنامه یا داستان زیاد می‌خواندم و خیلی برایم تجربه خوب و جذابی بود. اصولا تجربه‌های هنری برای من خوب و جذاب بودند ولی تئاتر برای من خیلی جالب‌تر بود. وقتی هم که وارد این جریان شدم دیدم تمام آن چیزی که تاکنون خوانده بودم مانند نقاشی، مجسمه‌سازی، عکاسی، گرافیک و... چقدر در این وادی به کارم می‌آید. زیرا همانطور که می‌دانید تئاتر یک جمع‌بندی از مجموع هنرها است. مثلا زمانی که کار می‌کنم همیشه با خودم می‌گویم چقدر خوب است که من رنگ می‌دانم، مجسمه‌سازی بلد هستم، کادر و قاب صحنه را می‌شناسم، برای طراحی صحنه و لباس متریال را می‌شناسم، موسیقی می‌دانم و... خیلی جالب است بدانید من از کودکی تا 16 سالگی پیانو می‌زدم و اصولا در خانه، ما اجازه نداشتیم غیر از موسیقی فاخر و اصیل چیز دیگری گوش کنیم. همه کارهایی که در تالار رودکی آن زمان اجرا می‌شد را به همراه پدرم می‌رفتیم و می‌دیدیم. هنوز که هنوز است من باله «فندق‌شکن» را از خاطر نمی‌برم. یادم نمی‌رود چه ابهت ویژه‌ای داشت و هنوز برای من مثل یک آرزو است که یک روزی مانند آن را روی صحنه ببرم. همه این‌ها از کودکی در من به وجود آمده بود...

ادامه‌ی این گفت‌وگو را می‌توانید در شماره‌ی 229 مجله‌ی نمایش بخوانید.




نظرات کاربران