در حال بارگذاری ...
شماره 210-211 مجله نمایش

نقد نمایش پنجره شکسته

نویسنده: حمیدرضا نعیمی//کارگردان: سعید داخ سعید محبی

عطر خسته نرگس

پنجره شکسته در برخورد اولیه با تماشاگر، خود را نمایش موقعیت معرفی می‌کند. موقعیت‌هایی که وابستگی شدیدی به آدم‌های نمایش دارند. «ریموند کارور» نویسنده و «حمیدرضا نعیمی» اقتباس‌کننده اثر، هر دو با تاکید بر اینکه روابط آدم‌های نمایش در مرز شکننده‌ای قراردارد، بر این نکته پافشاری می‌کنند که نباید رابطه انسانی را با رفتارهای ناهنجار به مرحله فروپاشی رساند. نمایش از سه اپیزود تشکیل‌شده‌است که از کنار قرار هم دادن اسامی آنها، ‌هایکویی به‌دست می‌آید که می‌توان تا حدودی درونمایه نمایش را حدس زد:صمیمیت، فیل (در) عمارت قدیمی. طنزی که در این جمله به چشم می‌خورد، زمینه کلی نمایش را تشکیل می‌دهد. بدیهی است با توجه به حال و هوای اثر و شناختی که از نویسنده و کارگردان نمایش داریم، انتخاب طنز سیاه و گزنده برای نمایش امری عادی تلقی می‌شود.

در صمیمیت (اپیزود اول) شاهد مشاجره زوج زن و مردی هستیم که در گذشته عاشق همدیگر بوده‌اند اما حالا هر کدام زندگی و دغدغه‌های خود را دارند. زن از مرد می‌خواهد که از خانه اش بیرون برود، چرا که هر لحظه ممکن است شوهرش سربرسد. مرد اما در دنیایی دیگر سیر می‌کند. مانند اشخاص طلسم شده و گیج، به گذشته می‌نگرد و انگار در همان سال‌ها منجمد شده و از خلسه سکرآور آن بیرون نیامده است. مشاجره آنها هیچ ارتباطی با صمیمیت (که نام اپیزود است) ندارد و به نظر می‌رسد نویسنده با تمسخر کردن این واژه می‌خواهد بر روابطی اشاره کند که هیچ سنخیتی با مضمون انتخابی وی ندارد. این اتفاق در خصوص اپیزود‌های دیگر هم می‌افتد. فیل نام اپیزود دوم و عمارت قدیمی نام اپیزود سوم هم با همین رویکرد نوشته و اجرا می‌شود. کمدی قابل تشخیص در نمایش با طنزی ملایم آغاز می‌شود و در انتها به کاریکاتوری انسانی تبدیل می‌گردد. برای همین در ابتدای نمایش شاهد انسان‌هایی واقعی‌تر با رفتار و کرداری عادی هستیم اما اشخاص اپیزود‌های دوم و سوم به نسبت کمدی‌تر و طنازتر هستند. چنین رویکردی برای این منظور اتفاق می‌افتد که نویسنده قصد آسیب‌شناسی رفتار آدم‌های نمایش را دارد. او هشدار می‌دهد که اگر جو بی‌اعتمادی در زندگی وجود داشته باشد، می‌تواند آسیب‌های فراوانی به شخصیت انسان‌ها بزند. برای همین دو کلید واژه خیانت و عشق به وفور در اثر به کار می‌رود. کلید واژه‌هایی که برای معنا بخشیدن به نمایش به کار می‌رود و بدون در نظر گرفتن آن نمی‌توان از رمز و راز نمایش پرده برداشت.

آدم‌های نمایش به زندگی دیدگاهی نرم و بی حاشیه دارند. به عبارتی دیگر، ظرفیت‌های وجودی‌شان در طغیان و سرکشی بروز نمی‌کند. آنها مانند شخصیت نمایش‌های کلاسیک سرکش و طغیان‌گر نیستند. مبارزه آنها با خودشان و درونی است. نوعی از درگیری که در نمایش‌های مدرن شاهدش هستیم. برای همین به فکر تغییر جهان پیرامون خود نیستند که اصولاً چنین چیزی هم در الویت وجودی‌شان قرار ندارد. اگر بتوانند فقط در خودشان تغییر ایجاد کنند، کاری کرده‌اند کارستان. با خودشان به زور کنار می‌آیند چه برسد به دیگران. برای همین رفتارهای قابل پیش بینی ندارند. با چنین اشخاصی فقط می‌توان موتور نمایشی مدرن را راه انداخت. آنها تمایلی به حرکت در عمق ندارند. می‌خواهند همانجا که هستند، باشند و بر حق خود پافشاری کنند. کلیت کار نشان از آن دارد که نمایش در سطح حرکت می‌کند که البته این به معنی سطحی نگری نیست. رویکردی است که نویسنده برای نگارش متن و کارگردان برای اجرا انتخاب کرده اند. نوعی از مینی‌مالیسم که در آن از جزئیات داستان‌پردازی و البته شخصیت‌پردازی کاسته شده و به‌جای رنگ‌آمیزی کامل به تاش‌هایی از شخصیت و داستان بسنده شده است، از بار شبکه علت و معلولی داستان کم کرده تا تمرکز خود را بر روی موقعیت‌های نمایشی بگذارد و این کار را به ماهرانه‌ترین وجهی انجام می‌دهد. از این رو می‌توان به جرات گفت انتخاب رویکرد مینی مالیستی در نمایش هرچند باعث کم رنگ شدن اثر بخشی نمایش گردیده، اما به آنچه مد نظر کارگردان که همانا بررسی آسیب شناسانه بشر در برخورد با ناملایمات اخلاقی در جامعه بوده، کمک کرده است.

پنجره شکسته، نمایش جمع و جوری است که با انتخاب هوشمندانه محدوده ای کوچک، به شدت مفاهیم و معانی مورد استفاده خود را کنترل می‌کند و همیشه و در هر قسمت از اجرا و متن، اجازه اضافه شدن مطلب و یا مفهومی هر چند زیباشناسانه را به داخل اثر نمی‌دهد. برای همین نمایش تبدیل به اثری فشرده و کم حجم می‌شود که دارای ارزش افزوده در متن و اجرا است. رفتار حداقلی آدم‌های نمایش در ارتباط با نوآوری انتزاعی و کشف و شهود آنها در ارتباط با ورود آنها به حریم خصوصی دیگران معنا پیدا می‌کند. نمایش با اینکه کم حجم و کوچک است، اما بنای خود را بر روی زمینی سفت و محکم نهاده است. نقطه ثقل نمایش، افشاگری در خصوص رفتارهای جمعی آدم‌های نمایش است که در اینجا با طنزی سیاه همراه گشته است. موقعیت‌های ایجاد شده در نمایش تازگی دارد و می‌تواند مخاطب را هیجان‌زده کند. هر چند ریتم آرام و کم شتاب نمایش به عمیق کردن اثر کمک می‌کند و موقعیت‌های نمایش را درونی می‌کند اما همان‌طورکه گفته شد نمایش ادعای عمیق بودن بیش از آنچه که در خود نمایش دیده می‌شود را ندارد.

پنجره شکسته به بحران‌های اخلاقی در جامعه مدرن امروزی می‌پردازد و تصویری از جامعه هویت باخته ارائه می‌دهد. در راستای همین موضوع، نمایش تمام قوای خود را به کار می‌گیرد تا با قدرت بازیگران و حذف ابزارهایی مانند دکور، لباس و... به رسالت تئاتری خود هر چه بیشتر نزدیک شود. دکور، لباس، گریم و دیگر عناصر دیداری و شنیداری نمایشی، هیچ کدام کارکردی واقع‌گرایانه ندارند. اگر دکوری هست نه دکوراتیو که مفهوم‌گرایانه است و اگر لباسی تن بازیگر است، دوران و یا فرهنگ خاصی را در ذهن مخاطب تداعی نمی‌کند. می‌تواند هر کجای این جهان که انسانی وجود دارد، باشد. اینجاست که مهره‌های چیده شده در اجرا هم مانند متن، ارزش افزوده ای می‌یابد. نوعی جراحی و دور ریختن چیز‌هایی که به نظر اضافه می‌آید تا در برهوتی عظیم، انسان تنها باشد؛ با انسانیت خودش. با وجدان خودش. با خود خودش. چنین تاکیدی البته در دنیای درام کار جدیدی نیست و پیش از این هم تجربیات فراوانی وجود داشته است. اما خاص بودن پنجره شکسته از شناخت حد و اندازه خود و کنترل عناصر درام شکل می‌گیرد. به این معنا که نمایش چه در متن و چه در اجرا، خط‌کشی‌های دقیق و منحصربه‌فردی دارد که از زیاده گویی و و اتلاف وقت جلوگیری می‌کند. همان چیزی که روی صحنه دیده می‌شود، درک می‌شود نه بیشتر نه کمتر.

 

.
.
.

 

 

خوانندگان و علاقمندان محترم می توانند مطلب کامل این مقاله را از طریق مراجعه به سایت www.magiran.com دریافت و مطالعه فرمایند. 
 

[i] ـ عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران




نظرات کاربران